امیرحسین عزیزمامیرحسین عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره
شقایق عزیزمشقایق عزیزم، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

امیرحسین عزیز خاله

من و عکسهای من

18 اردیبهشت 92 بازی امیرحسین پشت بوفه و میز تلویزیون انگاری بچه ها جای تنگ و کوچیک دوست دارن       22 اردیبهشت 92 امیرحسین کشوهای آشپزخانه عزیز جون ریخته بیرون و داخل کشو مشغول بازی         25 اردیبهشت امیر حسین همراه دختر عمه به پارک رفته عکسها همراه دختر عمه و بابای دختر عمه     ...
10 خرداد 1392

عکسهای من

٢٠ اردیبهشت ماه همیشه که نمیشه بخنده الهی دورت بگردم گریه نکن عزیزم     اینهم خنده قشنگش       22 اردیبهشت 92 حمام در سینک ظرفشویی اینقدر که حمام دوست داری وقتی دست و صورتتهم میخوایم بشوریم دلت میخواد تو حمام بری اینکار انجام بدی واسه همین وقتی مامان میخواست اینکارو کنه خودت انداختی تو سینک ظرفشویی مامان هم گذاشته اونجا آب بازی کنی ...
10 خرداد 1392

تصاویر زیبای امیرحسین

  امیرحسین در کمد لباس 5 اردیبهشت ماه 92     4 اردیبهشت امیرحسین در حال خوردن ماست   3 اردیبهشت ماه امیر حسین در آشپزخانه "مامان امروز من برات آشپزی میکنم دنبالم نیا"   "مامان هواسش نیست داره تلوزیون میبینه حالا دیگه نمیبینه"   "خوب اینهم از میز مامانی تا نیومده بهم بریزم یکم برس بزنم مامانی نبینی ها"   "یکم شیر بخورم" ...
16 ارديبهشت 1392

عکسهای تولد یکسالگی امیر حسین چهارم بهمن 91

میدونم که خیلی دیر شده اما خواستم عکسهای تولد یکسالگی  امیرحسین برای دوستان بزارم   میدونم که خیلی دیر شده اما خواستم عکسهای تولد یکسالگی امیرحسین برای دوستان بزارم   امیر حسین و بابا چپ به راست : امیرحسین ـ طاهر ـ علی ـ عسل ـ امیرعلی     میز غذا : سالاد الویه که شکل پو بود ـ ماکارونی ـ ژله خرده شیشه  و پودینگ ساده و کاکائوی به شکل دلفین   میز کادوها دست همگی درد نکنه           ...
27 فروردين 1392

امیر حسین و سفره حضرت رقیه(س)

                ٢٣ دی ماه - آخر سفر  (شهادت امام رضا"ع")  سفره حضرت رقیه خونه عزیزجون که نذر من کرده بوده وقتی دنیا اومد  من آخر سفر روز شهادت حضرت امام رضا دنیا اومدم و خیلی سخت خدارا شکر که مامان و من هر دو سالم هستیم       ...
27 فروردين 1392

امیر حسین و دانیال

٢٢ بهمن ماه مهمون داشتیم استاد مامان همراه خانم و پسر گلشون دانیال اومده بودند خونمون   خوب مگه چیه میخواستم مزش کنم دمپاییهای خودمه   اینجا هم خواستیم من و علی و دانیال عکس یادگاری بندازیم   ...
21 فروردين 1392