امیرحسین عزیز خاله

...

امیر حسین  و غزل نوه عمو احمد آقا که 6 ماه هست 20 آذر ماه خانه عمو احمد آقا یزد       ...

امیرحسین خانه عمو احمد آقا در کنار نقش قالیهای آقا بزرگ (پدر عمو) و رنگ آمیزی شده توسط عمو احمد آقا                 این قالیچه کار دست دختر عموهای مامان هست (بچه های عمو) فروشی هم هست ...

      اینهم یکی از کارهای آقاپسر گل ما که تا چشممون دور میبینه چهار پایه میزاره و ازش میره بالا رو چرخ عزیز جون فدات بشه خاله خطر داره ...

امیر حسین در حال نقاشی کردن وقتی میبینه مامانش نقای میکنه اونهم بای انجام بده کجا درست روی نقاشی های مامان اینم یکی از علایق این پسر عزیزم                   ...

سلام به همه دوستان این پسر خوشکل من به کتاب خیلی علاقه داره این چند تا عکس خوشکل با کتابهاش   امیر حسین و کتاب حمامش این کتاب از نمایشگاه کتاب گرفتیم  و خیلی ازش استقبال کرد با حرکت دست و اشاره کارهایی که توسط شخصیتهای داخل کتاب به تصاویر کشیده شه را نشان میده  شخصیهای داستان بخوبی میشناسه و نشان میده   تو این عکس داره اشاره میکنه که صبحان میخورند وقتی میپرسیم  چکار میکنند میگه  هام یعنی غذا میخورند   تو این صفحه شخصیتهای کتبش در حال حمام کردن هستند که بخوب با حرکت دست و در آوردن حالت حمام بهمون نشون میده     کتاب دیگه ای  که به انتخب خودش ...

                  ...

تاسوعا و عاشورا همراه بابا رفتی به دسته های سینه زنی مامانی هم از دور عکس گرفته ازت نمیشد بهتر از این اندخت چون مجبور بوده مامانی از دور ازت عسک بگیره انشا.. قبول باشه از تو کوچولوی نازنین این  عزاداریها                 ...

  این هم مراسم شام غریبان اول تو خانه و بعدهم بیرون               اینجا بابا واست یک قوطی را دسته انداخت تا شمع توش بزار و ببری با خودت       یک ماکت از حرم امام حسین (ع) تو محله درست کرده بودن که کنارش عکس انداختی       ...