امیرحسین عزیز خاله

سلام به همه دوستان عزیز انشا.. که روزهای خوشی را سپری کرده باشید و روزهای بهتری پیش رو داشته باشید امیرحسین عزیزم هم سال جدید با مسافرت شروع کرده البته با دوروز زودتر از 28 اسفند مسافرت رفت تا 10 که برگشته و این مدت تعداد کمی عکس ازش دارم که جدا کردم میزارم واسه دوستان یکم هم از جاهایی که رفته توضیح میدم البته خاله چندروزی بیشتر همراهش نبوده و بیشتر سفر امیرحسین همراه مامان و بابا و آقاجون و در یک مرحله هم خاله و دایی مامان همراه خانوادهاشون بوده 28 اسفند به همراه مامان و بابا ، آقاجون و عزیز به سمت یزد حرکت کرده توی مسیر ابتدا به قم زیارت حضرت معصومه (س) رفته و سپس به کاشان و شهر نیاسر و بازدید شهر زیرزمینی سپس به شهرستان...

سلام به همه عزیزان از اونجایی که امیرحسین بازی با آب و کنار دریا و شمال دوست داره سوم دی ماه بابا بخاطر کار اداره که داشت امیرحسین و مامان هم با خودش میبره سمت شمال و از آنجایی که محل کار بالاتر از فیروز کوه و نزدیک به قائم شهر بوده بابا تصمیم میگیره امیرحسین ببره کنار دریا و همین کار میکنه که با خوشحالی بیش از اندازه امیرحسین مواجه شده و حسابی بهشون خوش میگذره و امیدوارم که همیشه این اتفاق بیفته و سورپرایزهای شادی داشته باشن پسر هم اجازه داده یکسری عکس انداخته و برای خاله هدیه فرستاده عکسها در دو پست ارسال میشه   این عکسها در مسیر رفت و در پارک جنگلی انداخته شده   ...

سلام به دوستان گلم این پست قبلا گذاشتم اما بعلت قطعی اینترنت پرید این مال 29 مرداد ماه قرار بود دایی کمال بیاد یکسر تهران و به مامان ارغوان گفته بوده که امیرحسین میبره یک دوری میزنند باهم مامان ارغوان هم امیرحسین ساعت 2 بعدازظهر آمده کرد ولی دایی زنگ زد که من دیرتر میرسم و چون حرف ما فایده نداشت قرار شد دایی خودش به امیرحسین توضیح بده و این عکسها مال زمان آماده شدن و منتظر بودن امیرحسین برای رسیدن دایی و تلفن صحبت کردن با دایی هست   عکسهای زمان انتظار   امیرحسین در حال مکالمه با دایی کمال   ...

سلام به همه دوستان گلم مثل همیشه با تاخیر شرمنده براتون بگم 30 مرداد ماه تولد نوه های عمه طاهره (عمه مامان ارغوان) به اسم آرام و سلما دعوت بودیم اونهم توی باغ تو محمد شهر کرج آرام جان از امیرحسین بزرگتر و سلما جان از امیرحسین کوچکتر اولین مهمانهای تولد ما بودیم که رسیدیم البته از صبح دعوت بودیم تا شب کلی به امیرحسین خوش گذشت البته به ماهم خوش گذشت دست دختر عمه و همسرشان درد نکنه زحمت کشیده بودند یک تعداد عکس دارم که همش از بازی امیرحسین در باغ هست بعلت تکی نبودن عکسهای تولد از گذاشتنش معذورم   حسابی دوچرخه سواری کردی با دوچرخه آرام جان و همینطور کلی آب بازی ...

...

اینجا امیرحسین بعداز برگشتن از پارک تو خانه بازی میکرده چادر سرکرده میگفت من عروسم الهی قربون تو بشه خاله و اینجا عروس خانم کنار عمو احمد آقا نشسته   ...

امیرحسین در باغ موزه مینیاتور همراه با خانواده عمو احمد آقا که به تهران آمده بودن عمو احمدآقا ـ آقاجون ـ عزالدین (پسر عمو) ـ بابا کیوان و امیرحسین عزیزم این عکسها با موبایل اگه کیفیتش پایین باید ببخشید         ...

سلام به همه دوستان عزیز و همراهان وبلاگ امیرحسین نماز و روزهاتان قبول درگه حق از شما دوستان عزیز میخوام هرکسی که دوست داره میتونه به آدرس زیر در اینستوگرام رفته و مطالب خوبش دنبال کنه البته امیرحسین و عکسهای زیبایش در گوشه ای از این صفحه قرار دارد https://instagram.com/sofrehkhune / مسابقه_کودک_زیبا_سفره_خونه     پیشنهاد میکنم این پیج زیبا را دنبال کنید موفق باشید   ...

این عکسها را صرفا فقط برای یادگاری گذاشتم تولد پسرعمه هایی که تازه از آمریکا برای دیدنی آمدن البته امیرحسین زیاد تو عکسها حضور نداره     امیرحسین ـ رایان پسر عمه آذر ـ محمدرضا پسرعمو امید رایان نزدیک به سه ماه از امیرحسین کوچکتر هست محمدرضا اگه اشتباه نکنه خاله بیشتر از یکسال اختلاف داره شایدم یکسال این عکس از سمت راست امیرحسین، آدرین (پسر کوچیکه عمه آذر) ، رایان و محمدرضا آدرین یکسال کوچیکتر از رایان میباشد در این عکس بهار اضافه شده که دختر عمو امید و خواهر محمدرضا میباشد این جا عکسهای بچه های فامیل اضافه شده و امیرحسین تو بغل عمو وحید   متاسفا...