3 محرم 1435 (16 آبان 92) سفره حضرت رقیه
3 محرم خونه عمه آزاده سفره حضرت رقیه دعوت بودیم بخاطر عسل که مریض بود عمه نذر کرده بود خوب بشه براش سفره بندازه که خدارا شکر به حق این سه ساله باب الحوائج حاجت گرفت و عسل دختر عمه نازت خوب شده البته اینم بگم که تازگی نمیزاری اصلا عکس قشنگ ازت بگیریم تا دوربین میبینی میگین بدین من خودم عکس بندازم بخاطر این اونروزم جز دو تا عکس نشد که عکس دیگه ازت بگیریم یک نیت کردی و شمع روشن کردی نمیدونم نیتت چی بوده انشا.. که خدا دست کوچولوتو تو دست این سه ساله و برادر شش ماهش بزار همیشه سلامت و موفق باشی عزیز دل خاله ...
محرم92
اول از همه فرا رسیدن ماه محرم شهادت حضرت سید الشهدا و یاران باوفایش تسلیتم میگم به همه عاشقان و دوستداران شان از اول محرم پسر کوچولوی ماهم به نوعی تو عزاداری های شریک بود لباس سیاه به تن کرد در سوگ آقا و سالار شهیدان و یارانش انشا.. از همه قبول باشه که از این پسر ماهم قبول باشه
عذر خواهی خاله
سلام به همه شما دوستان و بازدید کنندگان وبلاگ امیر حسین شرمنده که اینقدر دیر به دیر وبلاگ پسر قشنگم و آپ میکنم امیرحسین عزیز خاله کم کاریهای خاله را بزار پاحساب گرفتاری و کار و ... دوستدارم بیشترین وقتم واست بزارم اما نمیدونم چرا کم میارم بازهم اومدم عکسهای این چند وقت که نبودم و بزارم انشا.. بتونم جبران کنم
عید غدیر بر همه شیعیان مبارک
عید غدیر خم بر همگان مبارک خورشيد شکفته در غدير است علي باران بهار در کوير است علي بر مسند عاشقي شهي بي همتاست بر ملک محمدي امير است علي اي خداي مرتضي ، گردي از گامهاي فتوت مرتضي را بر سر جهانيان بپاش تا ريشه نامردي در جهان بخشکد . عيد غدير خم ، عيد ولايت و امامت مبارک ...
شعر و لالایی های من
امیر حسین عزیز خاله از روزی که دنیا اومدی کلی شعر و لالایی مامان و خاله واست میخوندن گفته های خاله: شیر شکلات خاله ـ نقل و نبات خاله ـ شیرین عسل خاله ـ عزیز جون خاله ـ قند و شکر خاله ـ یک شعر هست خاله و مامان باهم برات میخونن همیشه : قربون سرش بشم من قد پیرهنش بشم من قربون چشماش بشم من قد شلوارش بشم من قربون بینیش بشم من قد مابی بیش بشم من (البته بجای مای بیبی وقتی بزرگتر بشی قراره بشه قد موهاش بشم من) قربون لباش بشم من قد دندوناش بشم من قربون گوشاش بشم من قد انگشتاش بشم من نمیدونم دوسش داری یا نه ـــــ ...
خاطرات
سلام به دوستان امیر حسین خاله خیلی شرمنده شده نتونستم وبلاگ قشنگی واست درست کنم اینقدر دیر به دیر میام که نمیدونم چطوری جبران کنم این روزها شیرین کاریات بیشتر شده عشق خاله یک روز که نمیبینمت دلتنگت میشم گاهی کلمه ای رو تکرار میکنی و حسابی همه را به هیجان میاری بعدشم خوت متوجه میشی کار جدید کردی و یکم لوس میکنی خودت لوس نکرده عزیز هستی و همه دوست دارن کلماتی مثل مامان و بابا و عزیز را خیلی وقته میگی اما کلمه هایی مثل طاهر که هـ اون بصورت ئـ تلفظ میکنی اسم یکی از عروسکات گذاشتی این اسم یکی از بچه های دوستان هست شاید چون باهاش بازی کردی و دوستش داشتی این اسم رو عروسک گذاشتی وقتی بابا ازت میپرسید اسم نینیت چی هست گفت...
28 آذر 91
سلام به دوستان عزیز امیر حسینم امروز امیر حسین حدود 20 قدمی بدون کمک و دست راه رفت الهی قربون قد و بالات بشم خاله چقدر هم ذوق زده شده بود خدا حفظت کنه
ایستادن
جمعه شب 13 مرداد ماه مامانی میبینه که امیر حسین به سمت مبل سینه خیز میکنه دستش به پایه مبل و به تنهایی برای چند ثانیه ای روی پا می ایسته بدون کمک که مامانی میترسه تعادلش به هم بخوره میاد و میگیردش که سرش به جایی نخوره قربونت بشم امیر حسین قشنگ خاله ...