دل نوشته های خاله

امیر حسین عزیز خاله

دیدن گریه و خنده تو زیباترین لحظه های من را میسازد

امیر حسین عزیز خاله

دیدن گریه و خنده تو زیباترین لحظه های من را میسازد

سلام پسر قشنگم

نمیدونم چرا نمیتونم زود به زود بیام واست مطلب جدید بزارم

امیرحسین عزیز خاله

جگر خاله

خیلی دوست دارم

این روزها شیرین زبونیات بیشتر شده کلمات بیشتری میگی و دیگه کمتر به من بچه میگی شدم خاله

تازه وقتی میگیم بهت بگو بچه میگی نه خاله الهی دورت بگردم

آرزوی خاله اینکه سلامت و سربلند باشی همیشه خاله

واست دعا میکنم لحظه به لحظه همیشه خدا نگهدار  و  پشتیبانت باشه

 شرمنده خاله دست به نوشتنش خوب نیست دلم میخواد وقتی کار قشنگی میکنی بیام و بنویسم اما

موقع نوشتن سخت میشه

 از اون بچه هایی هستی که زیاد علاقه ای به بیرون رفتن از خونه نداری

بزور آمادت میکنیم و میبریمت بیرون

 دوست داری بیشتر خونه باشی و با من یا آقاجون، عزیز و وقتی مامان و بابا هستن بازی کنی

گاهی کتابهات میاری کتاب بخونیم برات

گاهی نقاشی ، دوچرخه سواری ، بازی با اسباب بازیهات ، توپ بازی

گاهی هم گیر میدی میخوای با کامپیوتر کار کنی

وقتی میخوای بری پشت کامپیوتر بری هنوز اسمش بلد نیستی دستمون میگیری و اشاره میکنی میگی کار کار یعنی بریم با کامپیوتر کار کنیم

گاهی دوست داری کمی شیطونی کنی اون موقع هست که باید مواظب باشیم بلایی سر خودت نیاری

مثلا کتابهات یا اسباب بازیهات پرت میکنی

میخوای بری تو کمدها نگاه کنی و وسایل بریزی بیرون باید یجوری هواست پرت کنیم بیخیال بشی

کلماتی که یاد گرفتی بعضی هاشون کامل تلفظ میکنی گاهی بعضی را نه

مثلا به کشمش میگی کمشی

به گربه میگی پیشی

به گاو میگی ماا

به قورباغه میگی قوراغ

به قوری میگی قوری

بستنی رو با اشاره میگی شروع میکنی ادای لیس زدن در میاری یعنی بستنی میخوای

آقاجان میگی آقا جی

و کلمات دیگه الان حضور ذهن ندارم تا بتونم تلفظت بگم

 به هر حال خاله دوست داره وبلاگت پر بار باشه اما هنوز نتونسته کار زیادی برات بکنه

تو با وجود به لحظاتم شادی و جون دادی

دوست داره خاله