امیرحسین عزیزمامیرحسین عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
شقایق عزیزمشقایق عزیزم، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

امیرحسین عزیز خاله

ایستادن

جمعه شب 13 مرداد ماه مامانی میبینه که امیر حسین به سمت مبل سینه خیز میکنه دستش به پایه مبل و به تنهایی برای چند ثانیه ای روی پا می ایسته بدون کمک که مامانی میترسه تعادلش به هم بخوره میاد و میگیردش که سرش به جایی نخوره قربونت بشم امیر حسین قشنگ خاله     ...
10 شهريور 1391

اولین کلمه

 امیر حسین عزیز خاله اولین کلمه ای که به زبانش اومد یاعلی بود که حدودا 1 ماه و نیم پیش گفت چون عزیز جون همیشه وقتی بغلش میکنه کلمه یاعلی رو براش تکرار میکرد وقتی به سمت بالا میاردش یک بار یا علی رو با عزیز تکرار میکنه بعد هم کلمه ای شبیه به خاله از زبانش گفته شد نه اینکه من خاله هستم بخوام بگم ولی پنج شنبه شب 12 مرداد ماه از بیرون اومده بود بغل بابایی که محکم واضح و قشنگ گفت خاله که بابایی هم با تعجب نگاهش میکرد و اعتراف کرد که خیلی قشنگ ادا کرده الهی قربونت بشم خاله در حال حاضر هم خیلی صداهای قشنگ از خودش درمیاره وقتی آقاجون قرآن میخونه شروع مینه صدا در آوردن انگار که با آقاجون میخواد همخوانی کنه   ...
16 مرداد 1391

امیر حسین در آغوش ....

امیر حسین در آغوش دایی جون (سید کمال الدین)   امیر حسین در آغوش عمو جان وحید   امیر حسین در آغوش پدر بزرگ (پدر بابایی)   امیر حسین در آغوش عمو فخرالدین (عموی مامان)   امیرحسین در آغوش پسر عموی مامان (سیدجمال الدین)   ...
9 مرداد 1391

هفته سوم از زندگی امیر حسین

امیر حسین ٢٠ روزه خاله موندم چه دیدی اینجوری نگاه میکنی قربون چشمات بشم امیر حسین ٢٠ روزه خاله موندم چه دیدی اینجوری نگاه میکنی قربون چشمات بشم   امیر حسین گرسنه در آغوش مادر   امیر حسین در ٢٢ روزگی الهی قربون دستات بشم خاله خیلی زود گرفتن اشیاء شروع کردی   جگر خاله در ٢٥ روزگی قربون صورت معصومت بشم الهی فدای زبونت خاله زشته میگن پسرمون زبون درازی میکنه   ...
9 مرداد 1391